- گره بر
- گره برنده، طرار کیسه بر جیب بر: توانگر زرهزن بود ترسناک تهی کیسه را از گره بر چه باک ک (امیر خسرو)
معنی گره بر - جستجوی لغت در جدول جو
- گره بر
- کیسه بر، جیب بر،
برای مثال توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهی کیسه را از گره بر چه باک (امیرخسرو- مجمع الفرس - گره بر)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیر یا شمشیر تیز که زره را بدراند و ببدن برسد
برماه برماهه مثقبه اسکنه
ویژگی تیر یا شمشیر تیز که زره را بدراند و از آن بگذرد و به بدن برسد
کلاهی دگر بود مشکین زره چو زنجیر گشته گره بر گره
کنایه از رو ترش کردن، عبوس شدن
وارث
سود برنده
تخمه بر: دزد، زفت (خسیس)
آهون بر (نقب زن) نقب زن آهون بر
سبزیهای خوردنی و برخی میوه ها از قبیل کدو و گوجه فرنگی و بادنجان و باقلا و غیره
ناقد، صراف
بهره بر سود خور سود برنده، صراف صیرفی
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
سود برنده، شریک، انباز
کسی که اره می سازد، اره ساز
صرفه برنده، سود برنده، سودبر، برای مثال هیچ دو جو کمتر است نقد زمانه / صرفه بران را از این عیار چه خیزد (خاقانی - لغت نامه - صرفه بر)
دارای زره، زره دار، زره پوشیده
انواع میوه ها و سبزی های خوردنی
زره ساز، زره باف، کسی که زره می سازد
کسی که با حیله و نیرنگ چیزی از کسی بگیرد
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک باران، گرینده، گریه ناک، گریه مند، اشک ریز، اشک فشان، باکی، اشک بار
در هر میوه دو قسمت موجود است: یکی هسته ها دیگر فرابر که از هر طرف هسته ها را فرا گرفته است
بچه خر خربچه
ابری که از بسیاری گرد و غبار پدید آید: زخ مه زگرد ابر بر چین گرفت سرباره از نیزه پرچین گرفت
دزد سرگردنه راهزن گردنه بند
آلتی است که نجاران بوسیله آن چوبها را سوراخ کنند
گره دار باگره، چین دار پر چین: کمان ابرویش گر شد گره گیر کرشمه بر بدن میراند چون تیر. (نظامی)، مجعد پیچیده (زلف و مانند آن) : خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست. (حافظ)، گلو گیر: در دلم غصه ای گره گیر است چرخ تسکین آن دهد ک ندهد. (خاقانی)
پر از گره. یا گره گره کاری را کردن، نامنظم و اندک اندک آنرا انجام دادن
چیزی پر گره، پر از گره، زلف در هم پیچیده: مشاطه زد بگره زار طره ات ناخن عجب که عقده دل وا شود باسانی. (ملاطغرا)
آنکه گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در امری پدید آرد مقابل گره گشا، تکمه دگمه گره: نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبال غنچه وا کرد. (حافظ)، کمر بند شلوار
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
هر یک از گیاهانی که برگشان مدور یا نزدیک بدایره است مانند خطمی پنیرک و جز آنها